این پرسش اگر چه با بسیاری از پرسشهای کلیشه ای شباهت دارد، در اینجا به لحاظ اینکه یک پرسش اساسی برای نوع بشر میباشد مورد نظر و توجه قرار گرفته است و کسانی که برای زندگی خود و حاصل آن پس از یک عمر (که ممکن است از آن، یک لحظه و یا پنجاه سال، یا کمتر یا بیشتر باقی مانده باشد) ارزشی قائل نیستند مخاطب این سوال نیستند. نگارنده اولین بار که بنحو جدی به پاسخ این سوال پرداخت پاسخ آن را کلید حل بسیاری از ناخرسندیها و بی برنامگیها و احساس پوچی یافت، از اینرو در این نوشتار کمیجدیتر به این پرسش و پاسخ آن خواهیم پرداخت.
در پاسخ به هر پرسشی، گام اول این است که آن پرسش را خوب بفهمیم و بدانیم که منظور از آن پرسش دقیقاً چیست؛
در اینجا نیز این نکته قابل طرح است که
1. آیا معنای پرسش فوق هدف خداوند از زندگی ما است؟ یا به بیان روشنتر منظور این است که خداوند ما را برای چه خلق کرده و از زندگی ما چه هدفی داشته است؟ و در نتیجه میتوان پرسش فوق را به این صورت بیان کرد که:
هدف خداوند از خلقت انسان چیست؟ که در نتیجه انسان در زندگی خود باید در پی رسیدن به آن هدف باشد
2. یا منظورِ پرسش این است که هر یک از ما در زندگی خود چه هدفی را برگزیده است و به دنبال چیست و اساساً به دنبال چه باید باشد که در اینصورت میتوان پرسش فوق را به این صورت بیان کرد:
هدف انسان، به عنوان یک موجود مختار، از زندگی چیست و چه باید باشد؟
پرسش اول یک پرسش دینی است؛ مثلاُ یک مسلمان میتواند بپرسد هدف خداوند از خلقت من چه بوده است و من باید چگونه زندگی کنم تا رضایت خداوند را تحصیل کنم؛ اما پرسش دوم یک پرسش برون دینی است؛ به عبارت دیگر هر انسانی از آن جهت که انسان است این پرسش برایش قابل طرح است که هدف من در زندگی چیست، آیا هدفی در زندگی دارم، آیا لازم است در زندگی هدفی داشته باشم، اگر هدفی نداشته باشم چه اتفاقی خواهد افتاد و به کجا بر میخورد.
در این مقدمه این پرسش دوم را بررسی میکنیم و سعی میکنیم در صورتی که این پرسش دارای اهمیتی قابل ملاحظه باشد به دنبال پاسخی درخور برای آن باشیم:
این پرسش با توجه به مختار بودن نوع انسان، پرسشی است که همة انسانها مشمول آن میباشند، و برای تبیین ارتباط مختار بودن انسان با این پرسش لازم است ابتدا به پرسش ذیل بپردازیم:
در پاسخ به این پرسش، اشاره ای به تحلیل اعمال اختیاری میکنیم؛
در تحلیل هر عمل اختیاری معتقدند:
1. ابتدا فرد کاری را که میخواهد انجام بدهد تصور میکند،
2. بعد فایدة آن را برای خود تصور میکند،
3. بعد این فایده را تصدیق میکند یعنی تأیید میکند که آن فایده برای او رضایتبخش و مطلوب است،
4. بعد این تصدیق در او شوقی به حصول آن فایده ایجاد میکند
5. و این شوق تشدید شده در او ارادة انجام کار پدید میآید و در نهایت به انجام آن کار اقدام مینماید؛ به این ترتیب در هر انجام هر کار اختیاری رضایت و مطلوبیت آن کار ابتدا مورد تأیید قرار میگیرد و سپس به انجام آن اقدام میشود. این امر که مطلوبیت آن مورد تأیید قرار گرفته، هدف آن کار نام دارد؛
به عنوان مثال هنگامیکه کسی میخواهد آب بخورد مراحل ذیل در انجام این کار اختیار وجود دارد:
1. تصور آب خوردن
2. تصور فایدة آب خوردن (سیراب شدن)
3. تصدیق فایده (نفس او و درون او تایید میکند که سیراب شدن مطلوب و مورد رضایت اوست)
4. ایجاد شوق و میل به سیراب شدن رفع تشنگی
5. ایجاد اراده برای آب خوردن و به دنبال آن آب خوردن
مثال دیگر دانش آموزی است که برای باسواد شدن یا گرفتن نمرة قبولی در یک درس، در کلاس آن درس شرکت میکند، که مراحلی شبیه مراحل فوق را میتوان در مورد او نام برد.
نکتة دیگر در این باب این است که یک کار اختیاری را لزوماً برای یک هدف انجام نمیدهیم به این معنا که ممکن است یک کار اختیاری را برای چند هدف که با یکدیگر رابطة طولی دارند انجام دهیم؛ به عنوان مثال دانش آموز مذکور کار خود را برای احراز نمرة قبولی در امتحان مربوطه انجام میدهد، اما اگر از او بپرسیم برای چه میخواهی در آن امتحان قبول شوی پاسخ میدهد برای اینکه بتوانم این مقطع تحصیلی را با موفقیت پشت سر بگذارم و اگر باز بپرسیم برای چه میخواهی این مقطع تحصیلی را پشت سر بگذاری میگوید برای اینکه بتوانم مقاطع بعدی تحصیلی را آغاز کنم و … و اگر همینطور این سوال پرسیده شود ممکن است اهداف ذیل را به همین ترتیب بر شمرد: ورود به دانشگاه در یک رشتة خاص، اتمام تحصیل در آن رشته، اخذ مدرک تحصیلی آن رشته، اشتغال به کار در آن رشته، کسب موقعیت اجتماعی و در آمد مناسب، امرار معاش و تأمین ضروریات و نیز تأمین لوازم یک زندگی توام با رفاه و غیره. حاصل اینکه هر یک از این موارد، هدف دانش آموز مورد بحث از درس خواندن میباشد اما این موارد در طول یکدیگر میباشند. و به هر یک از اهدافِ پیش از هدف نهایی هدف متوسط گفته میشود، که گاهی برای تحقق هدف نهایی ضروری میباشند و گاهی قابل جایگزینی میباشند مثل اینکه برای رسیدن به مقصد میتوان از چند نوع وسیلة نقلیه استفاده کرد که استفادة از هر کدام ما را به آن مقصد میرساند.
حال با توجه به مقدمات مذکور میگوییم هر انسانی میتواند برای کل زندگی اش هدفی داشته باشد که اعمال روزمرة خود را در راستای رسیدن به آن هدف جهت دهی کند و از کارهایی که مانع رسیدن او به هدفش میشود خود داری کند، همچنانکه مثلاُ دانش آموز مورد نظر برای رسیدن به هدفش، از اشتغال بیش از اندازه به بازی و سرگرمیو تفریح خودداری میکند چرا که میداند این امر مانع وصول او به هدفش خواهد شد.
حاصل اینکه انسان میتواند هدفی بزرگ را برای کل زندگی خود در نظر داشته باشد و در طول زندگی حرکتی متناسب با این هدف داشته باشد تا انشاءالله در پایان زندگی به این هدف برسد. اکنون این پرسش مطرح میشود که چه هدفی ارزش آن را دارد که انسان یک عمر در پی آن باشد و کدام هدف ارزشمند ترین هدف است که به عنوان هدف نهایی برگزیده شود و احیاناً به خاطر آن از برخی امور که مانع وصول ما به آن هدف است خودداری کند.
نکته: همچنانکه گفته شد هر موجودی که دارای اختیار باشد دارای هدف است به همین دلیل میتوان این تعبیر را به کار برد که انسان موجودی هدفدار است چرا که موجودی مختار است.
ممکن است کسی خیلی سریع و بدون کمترین تأملی معتقد شود که هدف او در زندگی رسیدن به بیشترین رفاه است، یا معتقد شود میخواهد در زندگی به بالاترین مقام برسد و یا معتقد شود می خواهد بیشترین ثروت را داشته باشد یا به بالاترین سطح علم و معرفت دسترسی پیدا کند و یا ترکیبی از این موارد، صرف نظر از اینکه ممکن است دستیابی به این موارد گاهی با یکدیگر در تعارض باشند و ناگزیر باشیم از بخشی از یک هدف به خاطر رسیدن به هدف دیگری چشم پوشی کنیم، در اینجا برآنیم که بگوییم تعیین هدف زندگی نیاز به قدری تأمل دارد، به چند دلیل:
اولاً هر هدفی را که برای زندگی انتخاب کنیم باید توجه داشته باشیم که یک بار بیشتر حق زندگی کردن در این دنیا را نداریم، پس نباید بدون تأمل و دقت کافی اقدام به تعیین هدف زندگی کنیم و عمر خود را صرف تلاش برای رسیدن به امری کنیم که در ارزشمندی آن به اطمینان کافی نرسیده ایم.
ثانیاً با توجه به فراز و نشیبهای زندگی نباید مسیر را آنچنان هموار و سرراست بدانیم که در تعیین هدف زندگی دچار سطحی نگری شویم.
ثالثاُ گاهی برای رسیدن به یک هدف باید از برخی موارد مطلوب در زندگی چشم پوشی کنیم در نتیجه باید هدفی بسیار ارزشمند داشته باشیم تا گذشتن از برخی امور مطلوب در زندگی ما را دچار یأس یا تردید و سرخوردگی نکند.
با توجه به اینکه انسان فطرتاً به دنبال جلب منفعت و دفع ضرر است، میتوان هدف زندگی را در قالب یک عنوان کلی، رسیدن به بیشترین نفع و مواجهه با کمترین ضرر در مجموع حیات انسان دانست که البته تعیین مصداق آن چیزی است که نیاز به ملاحظاتی دارد، چرا که عوامل مختلف و متغیری میتوانند در آن تأثیر گذار باشند. به عنوان مثال عوامل زیر دارای تأثیر غیر قابل اغماضی میباشند:
اقتضائات زندگی طبیعی: هدف نهایی زندگی نمیتواند فارغ از ملاحظة اقتضائات زندگی طبیعی باشد، به عنوان مثال کسی که در امرار معاش دچار مشکل باشد در پیگیری اهداف بلند زندگی، با مشکل مواجه خواهد بود چرا که هر روز باید نگران تامین مایحتاج زندگی خود باشد، و یا متحمل سرزنش دیگران و یا نگاههای تحقیر آمیز آنان باشد که اینها مانع آرامش لازم برای پیگیری اهداف بلند زندگی خواهد بود، بنابراین کسی که میخواهد به دنبال اهداف بلند زندگی باشد ناگزیر باید به فکر معیشت خود نیز باشد تا از این رهگذر مانعی برای او پیش نیاید[1].
توجه به خدا و آخرت: بدیهی است که وجود خداوند و اعتقاد به او و باور به معاد در انتخاب هدف زندگی تأثیر قطعی دارد و مطمئناً کسی که به خدا و معاد باور داشته باشد در انتخاب هدف زندگی این موارد را به جد لحاظ خواهد کرد. حتی کسی که به خدا و معاد باور نداشته باشد و بخواهد برای زندگی خود هدفی تعیین کند ناگزیر است ابتدا تکلیف خود را با این موارد روشن کند و اگر تحقیق در این موارد نیازمند تحقیق و مطالعه بیشتری باشد لازم است پیش از هدفگذاری قطعی در این زمینه موضع خود را مشخص کند به همین دلیل یکی از موارد ضروری برای هر انسانی که میخواهد برای زندگی خود هدفی داشته باشد این است که در مورد این موارد تحقیق و بررسی لازم را انجام دهد.
شناخت انسان: حاصل همة موارد فوق این است که برای خود به عنوان یک انسان هدف مناسبی را مشخص کنیم به همین دلیل لازم است شناختی از خود به عنوان یک انسان داشته باشیم زیرا:
· نفع و ضرری که در فوق مورد اشاره قرار گرفت نفع و ضرر خود است و به نظر میرسد بدون شناخت خود نمیتوان از نفع و ضرر آن ارزیابی دقیقی داشت.
· آنکه به سمت هدف زندگی حرکت میکند خود است و شناخت بهتر خود موجب حرکت سریعتر، دقیقتر و مطمئنتر به سوی هدف میشود.
· ارتقای توانمندیهای خود میتواند ما را در رسیدن به هدف موفقتر کند.
[1] عباراتی نظیر «من لا معاش له لا معاد له» (کسی که گذران معاش ندارد آخرت نخواهد داشت) که در روایات وارد شده است دقیقاً ناظر به همین مطلب می باشد.